نگاهی به پیرامون خود بیندازیم، جهانی می بینیم، پر هیاهو، پر تنش و پر خبر، آموخته ایم كه باید به سوی پیشرفت حركت كرد، پیشرفتی كه باید برای آن دوید. پس هر روز می دویم. دویدن، سهم ماست از جهان مدرن، آموخته ایم كه بدویم، بدون آن كه بدانیم به كجا؟ به ناكجا می دویم. اینجا جهان مدرن است، جهان قرن بیست و یك، جهانی كه مردمانش در مدرنیته غرق شده اند و اگر یك روز از مظاهر این تمدن فاصله بگیرند نمی توانند به آسانی صبح خود را به شام برسانند...
به گزارش جهان به نقل ازمهر:اما شاید باور آن برای انسان كمی سخت باشد كه گروهی از مردمان هستند در همین نزدیكی، در كنار شهرهای ما، كه در زمان متوقف شده اند، ایشان دیگر نمی دوند، ایشان ایستاده اند...
گروهی از مردمان ایران زمین در روستایی در منطقه طالقان ساكن هستند كه بر تقلید از میرزا صادق مجتهد تبریزی (از علمای دوران مشروطیت) باقی مانده اند و با تبعیت از ایشان روستایی سنتی و ایستا را در این منطقه سامان داده اند. این مردمان بر زندگی دویست سال پیش ایرانیان توقف كرده اند، ایشان شناسنامه ندارند، از امكانات رفاهی جدید مانند آب لوله كشی ، گاز، برق ، تلفن، مطبوعات و رسانه و رادیو وتلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه استفاده نمی كنند.
اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان كه اصالتا تبریزی هستند، تاكید میكنند كه آخرالزمان فرا رسیده است. اوقات شرعی نماز را با شاخصههای خود استخراج كرده و آغاز و پایان ماه مبارك رمضان را نیز با رویت خویش تعیین میكنند، به رویای صادقانه معتقدند، آنان به شدت منتظر ظهور امام مهدی (عج) هستند. فرزندان بعد از رسیدن به سن تكلیف مختارند كه با آنان زندگی كنند یا به شهر تبریز بازگردند، كودكان آن روستا به سبك سنتی و مكتب خانهای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید سواددار میشوند. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی «اهل توقف» وجود ندارد و سیمان و آهن در معماری خانههای آنان به كار نرفته است.
رسول جعفریان در خصوص مجتهد تبریزی چنین گفته است: «آقا مجتهد تبریزی معتقد بود مشروطه مجالی برای روشنفكران و متجددان بود تا اندیشه های خود را رواج دهند. میرزا صادق مجتهد تبریزی به این باور بود كه مشروطه از اساس، مشروعه شدنی نیست و انطباق و سنخیتی با سنت و دین ندارد... اگر برخی قوانین اسلامی در یك نظام غیر اسلامی تصویب و اجرا شود و برخی امور سلطنت مطابق قانون شرع باشد حكومت اسلامی ایجاد نمی شود. باید اساس و ماهیت یك حكومت اسلامی شود.» مردمان پیرو این مجتهد از هر نوع مظاهر تمدن دوری می كنند و از سازه های تكنولوژی امروز گریزانند. در روشنایی فانوس، شب را می گذرانند و با اسب و قاطر سفر می كنند.
حسین عسگری نویسنده كتابی در خصوص این روستا در یادداشتی چنین می گوید: « از هشتگرد راه افتادیم ... از حسن اتفاق در همین لحظه چند جوان به همراهی مرد میان سالی از خانه ای در انتهای كوچه مقابل ما بیرون آمدند. جوانان مرد را حلقه وار در میان گرفته پیش می آمدند، دوست ما به یك چشم بهمزدنی از ماشین پیاده شده خود را به او رساند و شروع به احوالپرسی كرد. سپس شادمانه به ما اشاره كرد كه نزدیك شویم. آقای ضیایی(بزرگ اهالی روستا) با خوشرویی ما را به داخل خانه اش دعوت كرد. از در بزرگ چوبی وارد خانه شدیم. حیاط خانه هیچ فضاسازی نداشت. از جوی خاكی كه حیاط را از باغچه مقابل آن جدا می كرد، آب گل آلودی جاری بود. معماری خانه تلفیقی از معماری كویری و نقاط سردسیری بود. سه اتاق بزرگ در یك ردیف ساخته شده ورودیه آنها داخل ایوان كوچكی بود كه در وسط قرار داشت. اتاق میانی در و پنجره ای به سبك ارسی های قدیم داشت.
آقای ضیایی ما را به یكی از اتاق ها هدایت كرد. اتاق نیز هیچ آرایه ای نداشت. همه چیز به صدسال پیش مانند بود. كف اتاق با حصیر فرش شده و دیوارها اندود خاك و گچ داشت (البته نه گچ كارخانه ای). تنها وسیله زندگی موجود در اتاق یك بخاری هیزمی دوكاره بود. آقای ضیایی توضیح داد این بخاری را یكی از جوانان مبتكر ساخته است. در كنار آتشدان بخاری محفظه فرمانندی اضافه كرده است كه از آن برای نان پزی استفاده می كنیم. سوخت ما از هیزم است. هیچ وسیله برقی یا گازی به كار نمی بریم. فقط برای روشنایی از نفت استفاده می كنیم زیرا استفاده از پیه سوز برایمان مقدور نیست یعنی روغن آن پیدا نمی شود. نان را از گندمی تهیه می كنیم كه در كشت آن شرایط خاصی رعایت شده است مثلا" بذر آن باید بومی باشد، در زمینی كه اصلاحات ارضی نشده و مالك آن حقیقی است با روش سنتی (گاوآهن) كشت شود، با آب چشمه یا رودخانه و قنات آبیاری كرده و كود حیوانی به آن داده باشند. در یكی از روستاهای طالقان یك كشاورز را پیدا كرده ام كه با این شیوه و شرایط كشاورزی می كند. هر سال بذر بومی به او می دهم و او برای گندم می كارد. خودم این گندم را در آسیاب آبی كه با دست خود ساخته ام آرد می كنم و می دهم نان می پزند. قاتق نانمان نیز بیشتر ماست و لبنیاتی است كه خود به عمل می آوریم. گوشت كم می خوریم و اگر بخوریم باید از حیوان نر باشد. پوشاك و مفرش مورد نیازمان نیز خود تهیه می كنیم یا از صاحب حقیقی آن می خریم. برای خرید لباس ترجیح می دهیم از پارچه های خارجی استفاده كنیم چون در استفاده از هر چیز كه دولت در تهیه آن دخیل است كراهت داریم.
از آقای ضیایی پرسیدم شما در این مورد از چه كسی الهام گرفته و پیروی می كنید. گفت: ما مقلد آیت الله میرزا صادق تبریزی هستیم كه از مجتهدین دوره مشروطیت بوده اند. ما در این تقلید بنا را بر توقف گذاشته ایم. چون ایشان حكومت مشروطه را شرعی نمی دانست و آنچه را كه با دولت در ارتباط بود مورد شبهه می دانست. لذا ما هم از همان اصول پیروی می كنیم. زیرا حكومتی كه از طرف مردم انتخاب شود به هر شكلی كه باشد مشروعیت ندارد. پرسیدم چرا توقف دارید مگر ایشان جانشینی برای خود مشخص نكردند؟ گفت: آقای سیدحسین نجفی طباطبایی از شاگردان ایشان بود كه در سال ۱۹۳۹ قمری فوت كردند. تا زمان حیات دویست خانوار از مقلدین آیت الله میرزا صادق از ایشان دستور می گرفتند. هر هفته در یك خانه مجمع داشتیم و در حضور خودشان جلسه تشكیل می دادیم و مسائل و مشكلات خود را حل و فصل می كردیم. بعد از فوت ایشان عده ای از مقلدین از پسرشان آقا سیدجواد كه از بهره علمی كافی برخوردار نبود تقلید كردند ولی حدود ۱۳ تا ۱۴ خانوار كه ما نیز از آن جمله هستیم ایشان را نپذیرفتند. چون ممكن بود اختلافی پیش آید در سال ۱۳۶۶ شمسی ما ۱۳ خانوار از تبریز كوچ كردیم. اول به تنكابن رفتیم و چون در آنجا دچار مشكلاتی شدیم در سال ۱۳۶۹ به طالقان آمدیم و در اینجا سكونت اختیار كردیم. طالقان را به این دلیل انتخاب كردیم كه در اخبار معصومین احادیثی راجع به طالقان وجود دارد به این مضمون كه برخی از یاران امام زمان در اینجا به امام می پیوندند. به علاوه، پیش از این سفرهای زیادی به طالقان داشتیم و با این منطقه آشنا بودیم. اول در نظر داشتیم كه در اورازان كه مردم آن بیشتر سید و عابد و پاكدامن هستند اقامت كنیم ولی چون دور از شهر بود پس از جستجوی زیاد اینجا را كه هم كنار رودخانه بود و به آب دسترسی داشتیم و هم به شهر نزدیك است مناسبتر یافتیم. مدتی در كنار رودخانه چادر زدیم و بعد زمین آن را از صاحبش خریداری كرده و خانه ساختیم.
پرسیدم آیا در همه احكام شرعی بنا را بر توقف گذاشته اید؟ گفت: طبق رساله ایشان عمل می كنیم در هر مورد كه حكم آن را ندانیم متوقف می شویم مثلا"، چون الان در مورد ازدواج جوانان نمی دانیم حكم چیست جوانان را از ازدواج منع كرده ایم. حتی برای بچه ها شناسنامه نمی گیریم. در بیرون از این محله به جستجوی كار نمی رویم. فقط به كارهایی كه زمینه آن در اینجا فراهم است مثل زراعت و دامداری در سطح خیلی محدود یا آهنگری و نجاری و بنایی در حد نیاز خودمان می پردازیم. مخارج زندگی خود را بیشتر از طریق فروش املاكی كه در تبریز داریم تامین می كنیم. آخرین سئوال این بود كه این وضع با این كیفیت چگونه و تا كی ادامه خواهد یافت و ایشان پاسخ دادند: زمان اكنون آخرالزمان است یعنی آخر آخر الزمان است. آخرالزمان از دوره مشروطیت شروع شد كه مردم در تعیین حكومت دخالت داده شدند.
اخباری وجود دارد كه بالای شهر ری زیر كوه سیاه اختلافی بین دو فرقه عجم پیدا شده دامنه آن گسترده و جهانی می شود. در اخبار است كه حكومت باید به هر صنفی برسد كه وقت ظهور كسی مدعی نباشد اگر حاكم شده بود عدالت را اجرا می كرد و حالا آن دوره است. لذا برای مسایل روز به اخبار آخرالزمان رجوع می كنیم. چكیده این اخبار برخلاف سلیقه اهل زمان است.»
آری ، این روستای ایستا، و مردمانش، ما را به این نكته توجه می دهند كه شاید تنها راه پیشرفت دویدن از پی مدرنیته و دویدن به دنبال ایشان نباشد. هرچند این تعبیر كمی سنگین می نماید، اما اگر خوب به اینان نگریسته شود می بینیم شاید ، شاید، مدرنیته در واقع برای ما هم هیچ نداشته باشد... شاید...
منبع:جهان نیوز
:: موضوعات مرتبط:
اخبار طالقان ,
,
:: برچسبها:
روستای عجیب در اطراف طالقان ,
روستای عجیب ,
در اطراف طالقان ,
,
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10 |